Born and raised in Tehran, Iran, Masoud Razfar has studied Linguistics and English Translation. He works as a translator for refugees and migrants, and lives in Bangkok. He has translated some works of Persian poets into English. He is the first to render Jason Wee’s poem (or probably any other Singaporean poet’s) into Farsi.
روزهایی بلند چون چتر نجاتی بازشده پس از سفر به فضا
در کشوری که هرگز نبوده است
ما در گذشتهای ملاقات خواهیم کرد
اما نه آنی که به خاطر میآوریم.
هنوز هم همان کسانی را دوست داریم که دوستشان داشته ایم
اما فرق کردهاند، عاشقان دیگری گرفتهاند
در کشوری که هرگز نبوده است.
در این گذشته درد تو در فراموشی است
باز همان شراب مشترک، تختمان، یک اسم
اما نه آنی که به خاطر میآوریم.
درد من اما از فراموش نکردن حتی ذرهای
از این شبی است که کنار هم خفتهایم
در کشوری که هرگز نبوده است.
چشمانم از این ترس بازماندهاند که
در این گذشته من و تو همه چیزمان مشترک است جز عشق
حداقل نه آنی که به خاطر میآوریم.
این گذشته نه بدتر است و نه بهتر،
در کشوری که هرگز نبوده است.
اما بر من تنگ میشود، درست مثل تصمیمی که نزدیک است
اما نه آنی که تو به خاطر خواهی آورد.
Days Like a Prolonged Parachute After a Space Flight
In the country that never was
we will meet in a past
but not the one we remember.
The ones we love are still the ones we love
but changed, with different lovers
in the country that never was.
In this past your pain lies in forgetting
afresh the shared drink, our bed, a name
but not the one we remember;
mine comes from forgetting nothing
of the now when we lie at night
in the country that never was.
My eyes held open by the fear that
in this past we share everything but love
at least not the one we remember.
This past is not worse, nor better,
in the country that never was
but closing in, like my choice to come
but not the one you’d remember.
(Jason Wee, 2015)